فلسفه طراحی در «همکار»؟
نرمافزار مانند ابزار
وقتی از نرمافزار صحبت میکنیم اغلب به یک اپلیکیشن تلفن همراه یا وب سایت فکر و سامانه فکر میکنیم که خدماتی ارائه میکند. معمولاً یک رابط کاربری وظیفه ارتباط بین کاربر و عملکرد نرمافزار را به عهده داره. این رابط کاربری ممکنه ساده یا پیچیده باشه یا ظاهری قدیمی یا مدرن داشته باشه اما چیزی که بین همه نرمافزارها مشترکه اینه که علیرغم اینکه اون رابط کاربری، ارتباط ما با خدماتی که نرمافزار قراره ارائه بده رو برقرار میکنه ولی همچنان خود نرمافزار برای ما یک چیز غیرملموسه. هم خبری نداریم که واقعاً داره چطوری کار میکنه و هم بسیاری اوقات در استفاده ازش چون درکی فیزکی نیست متوجه نقاط ضعف اصلیش نمیشیم.
در شروع طراحی، یک نرمافزار معمولاً خیلی ساده آغاز میشه ولی به تدریج اضافه شدن امکانات مختلف باعث میشه که نرمافزار اون سادگی و یا حتی کاربرپسندی اولیه رو نداشته باشه. اگر نرمافزار یک جسم فیزیکی بود ما میتونستیم متوجه بیقواره بودن توسعهای که روش اتفاق افتاده بشیم. مثلاً متوجه بشیم که خیلی سنگین شده و نمیتونیم تکونش بدیم یا گوشههای تیزی داره که دست رو میبره ولی چون یک درک فیزیکی از نرمافزار نیست و در تئوری این امکان هست که تا ابد بهش قابلیتهای مختلف اضافه کنیم، عملاً خیلی زود میتونیم به جایی برسیم که دیگه اون ابزار خوشدست روزهای اول طراحی نباشه.
ما به نرمافزار به شکل یک ابزار نگاه میکنیم. ابزاری که قراره مدتها ازش استفاده بشه و باید بتونه کار خودش رو به درستی انجام بده و هدفی که براش توسعه داده شده رو محقق کنه. ابزارها عموماً وسایل فیزیکی هستند که میتونیم لمسشون کنیم و همین فیزیکی بودن باعث میشه که بتونیم کیفیت و راحتی کار باهاشون رو مقایسه کنیم. گرچه نرمافزار هیچوقت یک درک فیزیکی از خودش نمیسازه، ولی وقتی به چشم «ابزار» بهش نگاه کنیم، این نگاه تاثیر خودش رو در طراحی اون «ابزار» هم خواهد گذاشت.
یکی از ویژگیهای مثبت صنعت نرمافزار، اجرا بر اساس ایده «بهبود مستمر» است. تصور کنید ابزاری در اختیارتون باشه که نه تنها خوشدست و کار راهاندازه بلکه به صورت مستمر در حال بهبود پیدا کردنه. ما در «همکار» اولین مشتری «همکار» هستیم و نقاط ضعف و قوت ابزار نرمافزاری که ساختیم رو پیش از بقیه خودمون تجربه میکنیم و به همین دلیل برای بهتر کردن این ابزار بسیار مشتاقیم. هر چه این ابزار بهتر بشه، خود ما هم در کسب و کار خودمون بیشتر و بهتر ازش استفاده میکنیم.
فلسفه طراحی در «همکار»
ما سه باور مهم در طراحی بخشهای مختلف «همکار» داریم:
سادگی: برای ما حفظ سادگی استفاده از نرمافزار از اضافه کردن قابلیتهای مختلف مهمتره. وقتی امکانات متنوع رو اضافه میکنیم به تدریج به پیچیدگی چه در تولید و چه در نگهداری نرمافزار اضافه میشه و همین تاثیر منفی خودش رو روی محصول خواهد گذاشت.
بر همین اساس «همکار» در مسابقه برای اضافه کردن امکانات بیشتر نیست: کمتر ولی بهتر!
ما سعی میکنیم امکانات کمی داشته باشیم اما در ارائه اون امکانات و بهبود مستمرشون تلاش ویژهای داریم. این اولویت دادن به سادگی یک تاثیر مثبت دیگه هم داره: کمک به ایجاد سرویسی که کار خودش رو میکنه بدون اینکه نیاز به «راهنما» داشته باشه. البته این ادعای بزرگیه و برای محقق کردنش هم باید هم زمان بیشتری صرف کنیم و هم با بازبینی مداوم، سادگی رو بیشتر و بیشتر اعمال کنیم. این روزها که «همکار» رو عرضه کردیم میتونیم بگیم در نقطه صد در صد مطلوب نیستیم اما این باور عمیق به سادگی به عنوان بخشی از فلسفه طراحی ما رو در مسیر رسیدن بهش قرار داده.
یکپارچگی: موضوع مهم دیگه در فلسفه طراحی برای ما اینه که محصول یکپارچگی خوبی با اجزای مختلف خودش داشته باشه. برای همین بوده که مثلاً در انتخاب ویرایشگر متن تحت وب سراغ گزینهای رفتیم که بتونیم به راحتی قابلیتهای مختلف و یکپارچگی با بخشهای مختلف دیگه «همکار» ایجاد کنیم. «همکار» همونطور که از اسمش پیداست قراره همکار شما باشه و برای اینکه بتونه این کار رو به خوبی انجام بده لازمه به بخشهای مختلف اطلاعاتی که در اختیارش قرار میدین به شکل موثری دسترسی داشته باشه تا وقتی در جایی به اطلاعاتی از جای دیگه نیاز دارید، کمک شما باشه.
تجربه کاربری: توجه به تجربه کاربری بین بسیاری از استارتاپها مشترکه. در واقع خلق تجربه کاربری بهتر بخشی از محصوله. تا اینجا این تلاش «همکار» با بقیه مشترکه. چیزی که ما براش تلاش میکنیم و بخشی از فلسفه طراحی ماست و به نوعی محصول باور به سادگی، اینه که تجربه کاربری در سایه سادگی و یکپارچگی به شکل بهینهای به نفع کاربر عمل کنه. در این حوزه، فرآیندی داریم که در پست وبلاگی دیگهای ازش خواهیم گفت.
تلاش ما اینه که با اولویت دادن به این سه مورد که با هم ارتباط نزدیکی دارن، محصول رو ارتقاء بدیم. بنابراین ارتقاء محصول برای ما نه انتخاب از بین یک سری ویژگیهای رقبا که انتخاب برای بیشینه کردن تاثیر متقابل این ایدههای مرکزی در محصول نهایی است. یک نمونه از تلاقی این اصول در فلسفه طراحی رو در نگاهی که به استفاده از «هوش مصنوعی» در سرویس داشتیم در پست بعدی توضیح خواهیم داد.